عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

عکسها و شعر های حجت فرهنگدوست

شعر، مقاله، پژوهش، طنز

آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/Farhang_Art

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

تو از قبیله صبحی

از خویشاوندان شعر های زود رس سیستان

گام های دل انگیزی دارد 

دکمه های صبور پیراهنت

تو‌ را که دیدم، انگار تن دریا را دیدم

چه بساط دل انگیزی دارد شعرهایم

وقتی هزار پرنده دریایی 

در نخلستان های دستان تو‌ بخواب رفته 

تو‌ از قبیله صبحی

از سرزمین های چسبیده به گلوی دریا

پیراهن رنگارنگ تو

ساتنی از شعرهای تفتان 

تو را که می بینم

انگار که چکاوکی را، 

رو به دریا به بند کشیده اند


ای گرمتر از تلاوت معصومانه خورشید

دختر صدوبیست روز، روزهای داغ

مرا به خیمه بادهای موسمی 

به تیغ شن های شعر اندود

به بساط دل انگیز بازارهای ماهی

مرا به خودِ خودت دعوت کن


 از تو دلگرم می شوم به حنجره های شعر زندگی

در ابتدای همین صبح

از زیر گیسوانت 

بیرون بکش خورشید را

من خویشاوندی از دردهای توام

به زمزمه ی لحظه های خوب تو آمده ام

تو را به کم آبی گرفته اند

از تشنگی تو

هزار کوه برفی در خواب سیستان گریستند

بساط اندوه را جمع کن

تو‌ از قبیله صبحی

از سرزمین های چسبیده به گلوی دریا


ح.فرهنگ

شهریور۹۴





  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۳

می دانم

گله ای نیست از تو

این عادت شهریور است

همانطور که با یک دست 

می فشارد گلوی داغ مرداد را 

با نگاهش اما، 

چشمان پاییزی مهر را عاشق می کند

او نیز مانند تو 

مامورست و معذور...


زندگی 

هوسی در هوسی بیش نیست.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۵


چگونه می زند نبض سیاهی  نگاهت؟

اجتماع تمام شب مدادهای دنیا

شاید ترسیم یک شب مشکی چشمان تو


چگونه می درخشی؟

ماه

چهارده شب نخوابیده بر هلالش


حسادت همیشه ارغوانی نیست.


ح.فرهنگ

یازدهم شهریور ۹۴

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۲

شیار های بسیاری،

در روح من دیده می شود

معدنی گم شده

با ظهور رگه هایی از حسادت های عمیقم

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۸

با قبلی مملو از عشق

و سری پر از امید های زیبا

به احساس دستانم هجوم می آورم

بگذار منهم در نوازش رویاهایت 

با دستانم شریک باشم...

  • موافقین ۲ مخالفین ۱
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۹

تازیانه قطار

سوت ایستگاه

وحشت ریل

گام های آغاز سفر،

هجرت،

زندگی، ترنی که دیگر نخواهد آمد

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۱

نیستی که ببینی

در میان بازوان خواب من

قد کشیده ای

تمام.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۳

تو اگر نخواهی

باز نخواهم گشت به دیارم

می مانم همانجا

می مانم، میان تمامی اجساد گام هایی که مرا بردند

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۰

مسافر!

به کدامین سو ؟

گریزان کدامین یاد؟

در نهان است، راز مهتاب گونه تمام جاده ها

شعرهایت بر پشت

پشتت بر ستون های مهربان خاک و باد

باد در هوس بوسیدن لبان شالیزار

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۲۳

ابرها ابریشم بر تن داشتد

باران بند های اسارت را می برد

اسبی میان چمن زار ستاره می چید

خروسی سحر را بر تن مه می دوخت

همه جا از خاطره خیس

همه جا صحبت باران

چشمه ای از آسمان های دور سراغم آمد

تردید را به مه واگذاشتم

خودم را رها کردم

رها

تسلیمش شدم

گرم بود

خطای مرا خواهد بخشید سحر عاشقی

دوباره مرا در کف چشمه غسل داد

حیات،فصل بازوان ما در آغوش بارانست

زمزمه ای در گوشم هزار بار نام آفتاب را زمزمه کرد

به راست چرخیدم

کبوتری در خودش سرگردان بود

تردید را به مه واگذاشتم

خودم را رها کردم

رها

تسلیمش شدم

همه جا از خاطره خیس

همه جا صحبت باران

فصل صبح های زود، دلم همیشه تو‌ را بهانه می کند.


کوههای رامسر

سوم شهریور۹۴

ح.فرهنگ





  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۲