از میان تمام آواهای شلوغ دنیا
می گذرم از میان باغ های گیسوان حوا
می ایستم بر چهارچوب چوبین عشق
انگار
صدایی مرا می خواند
نوایی از کلیسا
می دود بر روی تارها تنم
انگار در اصفهان قلبم
کبوتری از خورشید
از مرزهای بیکران نور می خواند، مرا به تو
چون یک گوش ماهی عاشق
وقتی به تو می اندیشم
تمام حواصیل های ساحل جنوب در گوشم آواز می خوانند...
- ۱۰ آذر ۹۵ ، ۰۱:۳۴